جدایی از عزیزان به هر شکل و در اثر هر عاملی که باشد (طلاق، مرگ، در مواقعی مهاجرت و...) تلخ و دردناک است. برخی افراد را با بحرانهای عاطفی کوتاه یا بلندمدت مواجه میکند.
تقریبا اغلب ما با چنین شرایطی در میان خانواده و بستگان خود مواجه بوده و گاهی مستأصل ماندهایم که با این افراد چگونه رفتار کنیم یا چه اقداماتی میتوان انجام داد تا فرد یا افراد سوگوار واقعیت را بپذیرند سریع تر به جریان عادی زندگی بازگردند.
برای آشنایی با روانشناسی سوگ و دستیابی به راهکارهای موثر در این زمینه با مرجان فتحی، مشاور و دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت گفتوگو کردهایم.
عبور از دوران سوگواری یک فرآیند چند مرحلهای است و مدت زمان عبور از این شرایط در افراد متفاوت است.
انکار و ناباوری: این اولین مرحله سوگواری است.وقتی جدایی اتفاق میافتد مخصوصا اگر این واقعه در اثر مرگ یکی از اعضای درجه اول خانواده و بهصورت ناگهانی باشد، تلخی اتفاق به قدری دردناک است که فرد گمان میکند در خواب است و واقعه را نهتنها باور نمیکند بلکه انکار هم میکند.
بیان احساسات و افکار از سوی فرد باعث میشود که او به تدریج مرگ عزیز از دست رفته را بپذیرد.
خشم از واقعه: در این مرحله فرد از چرایی وقوع اتفاق برای او دچار خشم و رنج میشود. واقعه را یک بی عدالتی میداند و بابت این موضوع عصبانی و شاکی است. والدینی که فرزند خود را از دست دادهاند، احساس میکنند به آنان ظلم شده است.گاهی آنان خود را مسئول مرگ فرزندشان میدانند و دچار عذاب وجدان میشوند. در این شرایط والدین احساس میکنند بخشی از هویت خود را از دست دادهاند. درک شرایط فرد و حمایت عاطفی و اجتماعی از فرد سوگوار باعث میشود که او این مرحله را راحتتر سپری کند.
معامله: فرد بهواسطه شدت علاقه و میزان وابستگی تمایل مییابد تا تمام داراییهای خود را بدهد اما فردی که از دست داده است، دوباره به زندگی برگردد.
گناه: قضاوت و سرزنش ناشی از کارهایی که میشد برای عزیز از دست رفته انجام داد اما به هر علت انجام نشده است، باعث میشود فرد سوگوار دچار عذاب وجدان و گناه شود. در این مرحله فرد باید محدودیتهای خود را بپذیرد و خود را ببخشد.
افسردگی: در این مرحله اطرافیان شاهد نوسانات خلقی در فرد هستند. اما گوشهگیریها و احساس غم این دوران نباید طولانی مدت شوند و فرد باید بتدریج به فرایند عادی بازگردد و فعالیت اجتماعی خود را از سرگیرد. توجه داشته باشید که تشویق افراد برای بازگشت به وضعیت عادی اصلا موثر نیست.
در چنین شرایطی فرد سوگوار انتظار دارد تا دیگران سوگ او را دریابند و اجازه دهند تا او مراحل سوگواری خود را سپری کند.به همین دلیل از دیگران انتظار ندارد که در شرایطی که او احساس غم و افسردگی دارد، او را به شاد بودن تشویق کنند.
می توانید منتظر بمانید تا فرد هر زمانی که تمایل دارد درباره مرگ عزیز خود صحبت کند. در چنین شرایطی توجه داشته باشید که تن صدای شما آرام و با محبت همراه با همدلی باشد . بهگونهای که فرد متوجه شود که او برای شما مهم است و با محبت و علاقه دارید به حرفهای او گوش میکنید. شما نیز از تجربیات مشابه خود با فرد صحبت کنید و از احساسات و غمی که در آن دوران تجربه کرده اید، صحبت کنید.
تنهایی: خلا ناشی از دست دادن عزیز باعث میشود فرد احساس تنهایی را تجربه کند.دریافت حمایت اجتماعی و حضور فرد در همنشینیها در کاهش این احساس بسیار موثر است. این احساس در بین افرادی که همسر خود را از دست دادهاند، شدیدتر است.
پذیرش: یکی از اشتباهات رایج اغلب افراد در مواجهه با فرد سوگوار این است که از او انتظار دارند از همان دقایق اولیه واقعیت را بپذیرد. در صورتی که پذیرش اتفاق به معنای واقعی زمانبر بوده و چنین انتظاری از سوی اطرافیان غیرواقعبینانه است.
هر چند پذیرش واقعه از سوی فرد سوگوار به معنای بازگشت شادی به زندگی او نیست. فرد در این مرحله میپذیرد که چارهای جز ادامه زندگی بدون عزیز ازدست رفته ندارد. معاشرت و ارتباط با دوستان و افراد مورد علاقه میتواند در بهتر شدن احساسات فرد بسیار موثر باشد.
پایان اندوه: این مرحله در افراد متفاوت است. میزان نزدیکی و ارتباط فرد با متوفی در پایانیافتن زمان اندوه موثر است. در برخی ممکن است این فرآیند یکسال و برخی دیگر چند سال طول بکشد. هرچه رابطه فرد با متوفی صمیمیتر باشد، مرحله بهبود طولانیتر میشود.
امید و بازگشت به زندگی: گذشت زمان فرد را به مرحلهای میرساند که دیگر یادآوری خاطرات فرد را کمتر اذیت میکند.
علائم افسردگی بالینی در افراد سوگوار
عدمتمرکز، بیخوابی، زود از خواب بیدار شدن، دیر خوابیدن، خواب طولانی و بیدار شدن با خستگی، تغییر عادات غذایی، بیاشتهایی، عدم احساس مزه غذا، پرخوری و افزایش اشتها، احساس گناه، ناامیدی و تنهایی، افزایش انتقاد و سرزنش خود، افکار خودکشی، انزوای شدید، افزایش مصرف دارو و آرام بخش علائمی است که در صورتی که شاهد وجود آنها در فرد سوگوار بیش از دو هفته بودید، احتمال ابتلای فرد به افسردگی بالینی وجود دارد. در چنین شرایطی برخی افراد به خودکشی فکر میکنند. میتوانید بهصورت مستقیم از او سوال کنید که «آنقدر ناراحتی که حاضری به خودت آسیب برسانی» نگران نباشید این پرسش احتمال بروز خودکشی را افزایش نمیدهد. اتفاقا باعث میشود که فرد افکار خود را بیان کند. در این مواقع فرد را تشویق کنید تا با یک روانشناس صحبت کند. درمان این نوع افسردگی 9 تا 12 ماه یا بیشتر طول میکشد. هر چند در مواقعی نیز فرد در مدت 4 تا 6 هفته در مسیر بهبودی قرار گرفته است.